یگانه عشق مامان بابا جانیگانه عشق مامان بابا جان، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ابرهای ذهنم

بدون عنوان

سلام من دارم بالا میارم . بلاخره افتاری خوردم. ای خردم ای خوردم   خیلی خیلی خوابم میاد بای باییییییییییییییییی ...
31 تير 1391

اتاقم

اینا عروسکامن     این عروسک بابام گرفته پشتو روست اینجا میخواستیم بریم خونه مامانی عمه جونم به ره تهران 29 تیر 91 ...
31 تير 1391

من روزه گرفتم

سلام. یک خبر خوب. من امسال روزه کامل میگیرم مامانمو و بابام به من افتخار میکنن  منو مامان تا سحر بیدار بودیم. تا سحر بازی باربی و اشپزی انلاین میکردم  بعد رفتم سفره رو اماده کنم  خلاصه انقدر خوردم که توی عمرم نخورده بودم   . بعد رفتم وضو گرفتم نشستم منتظر اذان بودم قبلش رفتم یک شیشه پر از اب خوردم زود نشستم و منتظر اذان بودم اذان رو که گفتن زود نمازمو خونم روزمو اغاز کردم تا دفعه بعدی بای بای. ...
31 تير 1391

سلام من خاله یگانه ام

میخوام یگانه رو سوپرایز کنم. ( البته کمی هم اذیت ) عزیز خاله برات یه کیک پخوندم... امیدوارم دوس داشته باشی خانوم خوکشله راستی قبلشم خونمونو جارو کردم ها حالا برو ادامه مطلب گل خاله  ههمشم کاکائوی خالصه که عاشقژی از پذیرفتن هر گونه فش معذوریم  ...
29 تير 1391

بدون عنوان

 سلام خیلی ممنون که نظر نمیذارین واسم                             من عاشق خرگوش هستم                                   بابام اومد من برم     راستی برای مامان های   نینی وبلاگی و بچه های  نازشون گل میفرستم.  هر  کسی یکی وردارین ...
28 تير 1391

بدون عنوان

سلام به مامان های نی نی وبلاگی واقعاافرین به شما که هرچقدر بنویسین پاک نمی شه چند وقته هرچقدر می نویسم پاک میش   8 خط مینوشتم پاک میشد 9یا 10 خط می نوشتم پاک می شود حالت ادم گرته نه  بای بایییییییییییییییییی  ...
27 تير 1391

سوغاتی

سلام.من مامات یگانه هستم. می خوام عکسای سوغاتی هاشو بذارم تا  فردا سوپریز  بشه.      ...
25 تير 1391

بدون عنوان

سلام من خیلی معذرت میخوام که چندوز ننوشتم   امروز یک فیلم غمگین دیدم  به نام پسر اسمانی به نظر شما خنده داره نه   ولی نه اصلا این توری نبود . بذارین بگم من که باهچی گریم نمیگیر خوب اگه زمین   بخورم چرا ولی نه فرق میکرد من همینتوری نگاه میکردم تا ببینم چی میشه ولی اخرش خیلی غمگین بود من شرشر اشکام میریخت  بلخره بابام اومد فیلم تموم  شد سریع درو باز کرم تا بابام ماشین پارک میکرد تلوزیون خاموش کردم و رفتم دست-شویی تا صورتمو اب بزنم                                                 &...
24 تير 1391

بدون عنوان

سلام  ایبابا از دست شما دو نفر معزرت خواهی کردم  اصلا نمینویسم  خوب بگذریم چیکار میکنین  وای مامانم میگه من شال انقدر خوب می بندم   می رفتم توی اتاق زود بیرون میومدم ...
19 تير 1391

بدون عنوان

سلام  ایبابا از دست شما دو نفر معزرت خواهی کردم  اصلا نمینویسم  خوب بگذریم چیکار میکنین  وای مامانم میگه من شال انقدر خوب می بندم   می رفتم توی اتاق زود بیرون میومدم ...
19 تير 1391